يه روز شلوغ
سلام شيطونا حالتون خوبه گلاي من خوشجل و مشجل شدين واسه من ناز مي كنين ديگه .وقتي از اداره ميام اول مي مونين تو بغل مامان جون اي بلا ها ديروز جمعه يه روز تعطيل رو در كنار هم گذرنديم شما طبق معمول سرگرم بازي و شيطنت و البته سرو صدا و به همراه داد و فرياد هاي گاه و بيگاه من كه : اونجا نرو خطرناكه دست نزن نزار تو دهنت و...... دست آخر تو رو خدا يه خورده بخوابين ديشب رفتيم خونه خاله بابا ايمان .طبق معمول باربد ما رو از خجالت خودش در آورد و كلي گريه كرد.تا صداش مي كنن باربد بيا بغلم انگار تراژدي ديده باشه اشكاش مي ريزه پائين اونم گوله گوله طوري كه دل آدم براش كباب ميشه. خلاصه يه دو ساعتي اونجا بوديم تو اين مدت باربد تو اخم و گريه وتار...
نویسنده :
مامان انیس
19:52